آیا علمی به نام طراحی وجود دارد ؟ نوشته :والتر گروپیوس -قسمت چهارم

رابطه فاصله ، زمان و فضا . اما تنها رابطه ی مطلق مقیاس بین بدن ما و شیئی مورد نظر نیست که باید مورد توجه طراح قرار گیرد . او همچنین باید مسافات متغیری را که از آن بیننده ممکن است کار او را نظاره کند پیش بینی نماید . اثر یک بنا وقتی کامل خواهد بود که همه احتیاجات آن برای مقیاس انسانی در هر مسافت و جهت برآورده شده باشد .

از نقطه ای بسیار دور طرح بنا باید ساده باشد تا اینکه با یک نظر به عنوان یک سمبل به وسیله ی بیننده ایستاده و یا کسی که با اتومبیل از آن نقطه می گذرد درک شود . وقتی نزدیکتر می اییم قسمت های برجسته ساختمان را تشخیص می دهیم و سایه ی آنها در مسافت جدید نقش تنظیم کننده ی مقیاس را بازی می کند . و بالاخره وقتی در کنار بنا می ایستیم دیگر قادر نیستیم همه ی بنا را ببینیم در اینجا چشم باید به وسیله ی جدیدی که همان سطح بنا باشد جلب گردد.

آیا اگر طراح مقیاس صحیح انسانی ای به کار می برد اینکار در نتیجه ی اطمینان غریزی است یا مربوط به اطلاع طراح است و یا توازنی بین این دو موجب چنین استفاده ای می شود ؟

می دانیم که یک معمار هندی ابتدا می بایست حرفه های متعددی را فرا می گرفت ، سپس در حدود 40 سالگی قبل از اینکه اجازه داشته باشد به ساختن معبد بپردازد نزد رهبانان تعلیم مخفی ریاضیات میدید . من نمی دانم که آیا آنها اطلاعی از علوم بینایی داشتند یا خیر . اما قطعا آنها از جریان پیچیده کار برای رسیدن به یک اثر بصری دلخواه خسته نمی شدند . مثلا خطوط پلکانهای آنها به سادگی مثل معماری غرب موازی هم نبودند بلکه در نقطه ای بسیار دور و غیر مریی عاقبت به هم می رسیدند . این خطوط که اهسته به هم نزدیک می شدند خطای باصره ای را خلق می کرد که دارای عمق بیشتر بوده و مقیاس موثر تر را دارا بود .

به همین دلیل ایک تینس IKtinos طراح پارتنون که اوج کمال و ظرافت را در طراحی غرب معرفی می کند ستونهای آن را کمی متمایل به قطب مرکزی بنا ساخته و تمام خطوط افقی را به طرز نامحسوسی منحنی ساخته بود تا خطای بصری مربوط به فرو رفتگی را از بین ببرد . زیرا یک خط افقی مستقیم و بلند ، به نظر می رسد که در مرکز فرو رفته است و این به خاطر انحنای شبکیه چشم ماست ، و به همین دلیل اثر خط مستقیم را ضعیف و دگرگون میسازد . برای جبران چنین اشتباهی از راه پارتنون در مرکز خود حدود 4 اینچ بلند تر از دو سر آن است ، آشکار است که کف ساختمان عمدا به این صورت ساخته شده بود ، زیرا پارتنون بر سنگ جامد بنا شده و مفاصل عمودی آن نیز امروزه نیز کاملا محکم است و هیچ حادثه ای خطوط اصلی آن را تغییر نداده است . در اینجا درک مستقیم و فعالیت ذهنی دست به دست هم داده و اشکالات طبیعی بینایی انسان را جبران میسازد . معماری حقیقی جز این نیست ....

ادامه نوشته

آیا علمی به نام طراحی وجود دارد ؟ نوشته :والتر گروپیوس -قسمت سوم

تاثیر روانی اشکال و رنگها : تابلوی « بازجویی بزرگ » اثر ال گرکو ElGreco چیزی بیشتر از تصویر یک مرد است . آن حالت ذهنی را که مشاهده ی این مرد در بیننده و هنرمند ایجاد می کند عرضه میدارد . ضربه های شدید قلم مو و اشکال انتخاب شده حاکی از وحشت و بیم تهدیدی ترسناک یعنی بازجویی است .

اشکال می توانند مهیج و یا آرامش بخش باشند . به علاوه رنگهای آنان – قوی یا ضعیف – می توانند اثر مطلوب را تغییر دهند . رنگ و بافت سطوح دارای یک هستی موثرند و از خود انرژی فیزیکی ای ساطع می کنند که می توان آن را اندازه گرفت . چنین اثری می تواند گرم یا سرد ، پیش آمده یا پس رفته ، روشن یا تیره ، سبک یا سنگین ، شدید یا ضعیف و یا حتی جالب یا زننده باشد . یک طراح اهل نیو یورک که خود را مهندس رنگ می نامد چنین گزارش داده است :

« او مطمئن است که بنفش الغاء کننده ی مالیخولیاست ؛ رنگ زرد رنگی پر انرژی است ، انسان را سر حال می اورد ، فعالیتهای دماغی و سلامت را تشدید می کند و کلاسهایی که زرد رنگ می شوند برای بچه های کند ذهن مناسبند . کودکستانهایی که کلاسهای زرد دارند ازخواب آلود شدن کودکان جلوگیری میکنند . رنگ آبی الغاء کننده تنهایی نبوده و ارامش ایجاد می کند و پیران اغلب به مرض تشنگی نسبت به رنگ آبی دچار می شوند .  عکس العمل روانی نسبت به رنگ قرمز محرک فعالیتهای مغز ، ضربان قلب و اشتها بوده و اگر شما دربیست متری یک صندلی قرمز و یک صندلی ابی باشید صندلی قرمزیک مترجلوتر به نظرتان می اید . رنگ سبز باعث می شود افراد احساس سرما کنند و تند نویسانی که در اتاقهای سبز رنگ کار می کنند دستخوش احساس سرمای روانی ای هستند که بدون تغییر درجه حرارت اطاق صرفا با کشیدن روکش نارنجی جلوی پرده ها رفع می شود ؛ نامه تقاضای کمکی که در پاکت سبز روشن مایل به آبی گذارده شود بیشتر جلب نظر طرف را میکند تا نامه ای که در پاکت سفید باشد . یک جعبه بیست کیلویی که به رنگ آبی تیره باشد سنگین تر از جعبه های دیگر به نظر می رسد و حملش مشکلتر می شود ؛ تلفنی که در یک کابین تلفن سفید به صدا در می آید صدایش بلندتر از تلفنی است که در کابین ارغوانی زنگ می زند ؛ یک هلو وقتی در تاریکی خورده شود بیمزه تر به نظر میرسد تا وقتی که رنگ ان را بتوان دید .»

نسبیت . به سختی می توان باور کرد که منطقه ی خاکستری رنگ در هر پنج تصویر تیرگی یکسان دارد . این تصویر نسبیت را نشان می دهد . ارزش تغییر ناپذیر صفحه ی خاکستری رنگ هنگامیکه بر زمینه های مختلف قرار می گیرد متغیر به نظر میرسد . به نظر میرسد طبیعت انسان بیشتر از انچه که ما تشخیص میدهیم وابسته به تضاد ارزشهایی است که ما را مراقب و زنده نگه میدارد . رنگها می توانند موثر و یا نفعالی باشند . دیوارها و یا صفحات را طوری میتوان ساخت که به وسیله انتخاب رنگ پیش امده یا پس رفته به نظر آیند ، بدین ترتیب ابعاد یک اتاق می تواند با آنچه که اندازه گیری صحیح نشان میدهد متفاوت به نظر رسد

ادامه نوشته

آیا علمی به نام طراحی وجود دارد ؟ نوشته :والتر گروپیوس -قسمت دوم

چند حقیقت مربوط به بیولوژی بینایی – همچنانکه دیدیم انسان محیط فیزیکی اطراف خود را بوسیله ی تجربیات حسی خود در میابد . حس بینایی و حس لامسه در این عمل روانی بسیار پیچیده ی دیدن یکدیگر را تکمیل می کنند .شبکیه چشم ما تنها تصاویر مسطحی را برای ما فراهم میاورد که درست شبیه تصویری است که ذره بین یک دوربین بروی صفحه ی حساس عکاسی میاندازد . تجربه ی حاصله در فضا ، باید بوسیله تک تک افراد به دست اید و به وسیله حس لامسه تقویت گردد .آن کودک را به خاطر آورید که میکوشد ماه را در دست گیرد .

معمولی ترین خطای باصره . چشم انسان درواقع محیط اطراف را به صورت یک تصویر معکوس می بیند . به کمک تصحیح روانی که بر اثر تمرین در سنین اولیه صورت می گیرد ما تصویر معکوس را بار دیگر معکوس کرده و آن را مشابه واقعیت می سازیم .در چشم تصویری که به وسیله عدسی ها بر روی شبکیه افتاده است به کمک بافت های استوانه ای و مخروط های شبکیه تبدیل به تعدادی نقطه می شود زیرا هر سلول شبکیه نمی تواند نقطه ای بزرگتر از خود را ببیند . سلولهایی که مثبت تحریک شده اند وجود نور را به مغز خبر می دهند و سلولهایی که دچار تحریک ضعیفی گردیده اند از تاریکی خبر می دهند  اگر یک تصویر شبکیه چند مرتبه بزرگ شود می بینیم که شامل نقاطی است که عینا روی یک صفحه ی گراور چاپ وجود دارد . این دستگاه تلویزیون چشم انسان است که مثل فرستنده های یک ایستگاه تلویزیونی تصاویر بصری را تبدیل به جریانات الکتریکی می کند .

چشم انسان ترکیبی از دوربینی برای روز ودوربینی برای شب است .مخروط های شبکیه در طرف چپ برای روزند. آنها به نور زیادی احتیاج دارند و تصاویر رنگین کاملا دقیقی را ایجاد می کنند . ...

ادامه نوشته

زندگی نامه راب کریر    ‏Rob Krier

راب کریر در سال 1938 در لوکزامبورگ متولد شد . وی به دلیل علاقه به معماری و شهرسازی در سال 1959 در دانشگاه تکنیکی مونیخ شروع به تحصیل در این رشته کرده و در سال 1964 فارغ التحصیل شد و در سال 1976 تا 1998 استاد دانشگاه تکنیکی وین بوده و همزمان با آن در دفاتر معماری وین نیز مشغول به کار شد . از سال 1993 در دفاتر معماری برلین با همکاری کریستف کول مشغول به کار شد . در حقیقت هسته اصلی کار کریر در زمینه فضاهای عمومی می باشد .

وی در شرح زندگانی خود می گوید : وقتی که 12 ساله بودم به خانه پدربزرگم می رفتم . خانه او بسیار بزرگ بود ، پله های بلند ، سقف های بلند  و ساختمانهایی که متعلق به قرون وسطی بودند . پله های سنگی بسیار زیبای آن جلوه خاصی به ان داده بودند . و در قسمتی از آن شهر قدیمی قرار داشت و تمام اجزای این خانه قرون وسطی را تماشا می کردم . حتی قسمتی از آن ، سازه چوبی داشت و قسمتی از ان با خشت ، آنچنان که در معماری شما ( ایران ) مرسوم است پوشیده شده بود . پدر بزرگم باغبان بود و به این ترتیب حیاط پشت خانه را تبدیل به باغ کرده بود .در این باغ قدم می زدم و متعجب بودم که چطور این باغ را با ابزارهای دستی ایجاد کرده اند .به اصطبل می رفتم و نگاه می کردم که سم اسب ها را نعل می کردند و تمام حرکات این صنعتگران که در این مجموعه زیبا کار می کردند را زیر نظر داشتم . این مکان که اسم آن استورناخ در لوکزامبورگ بود جایی که جد مادری من در آنجا زندگی می کرد ، تاریخچه بسیار قدیمی داشت و به زمان رومیان بر می گشت ...

ادامه نوشته

وبلاگ ((عاواد - سیحون ))معرفی کننده مجموعه آثار استاد هوشنگ سیحون

 

 

منزل آقای کاظمی:

سیحون نخستین معمار ایرانی بود که " پلان آزاد " را در طرح خانه ها به کار برد . برداشت او از پلان آزاد بیشتر نزدیک برداشت معماری چون ریچارد نوتراست و با آزادی پلان از نوعی که برای جنبش مدرن مطرح است میانه ای ندارد ، چه از نظر لوکوربوزیه که خود اصطلاح پلان آزاد را باب کرد ، آزادی در حقیقت تنها در قالب یک ساخت منظم و انسجام یافته مطرح است . در حالیکه معماران بعدی ، اغلب آن نظام نهفته در بطن لوکوربوزیه را کنار گذاردند و شکل های معماری در کار آنها به صورت نتیجه ای از عملکردهای کنار هم گذارده شده در آمد . ما د رگذشته از دو گانگی آموزشی بوزار سخن گفتیم و از آنکه الگوهای تاریخی سست شدند بدون آنکه اصول مکتبهای جنبش مدرن به این آموزش راه یابند ....

برای خواندن مجموعه کامل مقالات لطفا از وبلاگ (( عاواد - سیحون)) بازدید فرمایید

AVADSEYHOUN.blogfa.com

مفهوم سکونت – کریستیان نوربرگ شولتز – قسمت پنجم

زبان معماری: به طور کلی « تجسم » و « پذیرش» به ابزاری تبدیل می شوند که در دست معماری به کار تحقق بخشیدن « هستی درجهان » آدمی آمده است . این دو به ترتیب بر واژه های معمارانه « شکل مصنوع » و « فضای آراسته » منطبق می باشند . در سطور پیشین ادعایی داشتیم مبنی بر انکه شکل مصنوع و فضای آراسته مختصاتی عمومی که بر سطوح مختلف محیطی نمودار می گردند را در اختیار می گیرند .این مختصات به مفهوم واقعی وجود نداشته و تنها بیانگر امکاناتی اند که می باید در قالب آبادی ، فضای شهری ، نهاد و خانه به اثر آیند. به هر صورت ، هر اثر منفرد به طبقه بندی کلی تری تعلق می یابد با موجودیتی سوای آنچه ذکرش رفت . معمولا ، برای خواندن طبقه بندی های آثار معماری از عنوان گونه های ساختمانی استفاده به عمل آورده اند . این اصطلاح هم به مجموعه های وسیع ( از جمله آبادی و فضای شهری ) اطلاق می شود و هم به عناصر به غایت کوچکتر ( برای نمونه ساختمانهای منفرد و بخشهای مختلف آنها ) گونه های ساختمانی به همراه شکل مصنوع و فضای آراسته به جنبه های سکونت و شیوه های آن پوشش داده و « زبان » واسطه ای را به وجود می آورند که می تواند نیاز به گردآوری « بینابینی » چندگانه را براورده سازد .مطالعه سه عامل دارای استقلال داخلی و تشکیل دهنده زبان معماری را می توان « گونه شناسی » ، « سیما شناسی » و« موضع شناسی» خواند .

سیما شناسی یا مورفولوژی به چگونگی شکل مصنوع مربوط بوده و در هر یک از آثار منفرد معماری در قالب « تفصیل صوری » انسجام می یابد . در ادامه آنچه گفتیم باید افزود که وقوف بر شکل های مصنوع همواره با عنایت به هستی بین زمین و آسمان یعنی ایستادگی ، برخاست و گشودگی آنها صورت می پذیرد . در اینجا« ایستادن » و « برخاستن » به ترتیب مبین وابستگی به زمین و آسمان بوده و « گشودن » به نفوذ متقابل در محیط یعنی وجود ارتباط بین بیرون و درون ارجاع می گردد. ایستادگی از خلال اجرای پاسنگ و دیوار مجسم می شود . پاسنگی جسیم و شاید تونشسته ساختمان را به زمین بسته ، در حالی که تاکید بر جهت عمودی خواستی مبنی بر « رها کردن » آن را از خود بروز می دهد . جهت گیری قائم ، خطوط اوج گیرنده و اشکال مشخص از قبلی حاشیه های مضرس در سیاهی بنا ، همگی نماینده وجود ارتباط فعال با آسمان و آرزوی دریافت نور می باشند .ارتباط بین بیرون و درون مقدمتا توسط اجرای گشودگی ها یا « روزنه ها» در دیوار به نمایش در می آید . ...
ادامه نوشته

مفهوم سکونت – کریستیان نوربرگ شولتز – قسمت چهارم

تعيين موقعيت 

احراز هويت هرگز از زندگي روزمره جدا نبوده، و در مقابل همواره به اعمال ما بستگي داشته است. معمولا هر عملي را که انجام مي دهيم به تعيين موقعيت که عملکردي روانشناختي است مرتبط مي باشد. هم اکنون اشاره مختصريداشتيم که بر اساس قاعده اي کلي مي توان بر اعمال بر حسب اهداف و مسيرها که به همراه يکديگر زمينه يا حوزه اماکن کمابيش آشنا را به وجود مي آورند وقوف يافت. به عبارت ديگر، آدمي بر اساس «تصويري محيطي» که به سازمان فضايي محيط بستگي دارد عمل مي کند. کوين لينچ اظهار مي دارد : « هر تصوير محيطي خوشايند به آن که دريابدش احساس بسيار مهم آسودگي خيال را ارزاني مي دارد که در نقطه مقابل بيمي که هنگام عدم آگاهي از موقعيت به دل راه مي يابد قرار مي گيرد.» بديهي است که تصوير بسته به موقعيت دچار تغيير مي گردد، لکن امکان آن نيز هست که بتوان يک پديده شناسي عمومي در رابطه با تعيين موقعيت يا به عبارتي فضاي وجودي را به کار بست. هدفي که مورد پيگيري اين پديده شناسي قرار ميگيرد عبارت است از تشريح مفاهيم مرکز، مسير و حوزه به شکلي مستقل از «مضامين» قراردادي اين سه واژه. هدف يا مرکز شکل دهنده اصلي فضاي وجودي است. زندگي بشر همواره به مراکزي که صحنه اجراي اعمال بسيار مهم او واقع ميشوند وابسته بوده است. مرکز را مي توان در کليه سطوح محيطي يافت؛ ازا ين رو آبادي مرکز ورود به چشم انداز طبيعي، ميدان مرکز ديدار در داخل آبادي، نهاد مرکز توضيح بر بافت ساختماني، و خانه مرکزي براي زندگي خصوصي را تشکيل مي دهند. در کل مي توان گفت که مرکز در تضاد با جهان ناشناخته و شايد هراس انگيز پيرامون واقع شده و معرف شناخته شده هاست. ب.لنائو مي گويد : «(مرکز) نقطه اي است که انسان به عنوان موجودي واجد روان در آن موضع مي گيرد، نقطه اي  که در آن درنگ کرده و زندگي در فضا را تجربه مي کند.» در نتيجه آدمي همواره مرکزي را براي کل عالم متصور بوده است. يونانيان باستان يا ناف جهان را در دلفي قرار داده، رمي ها پايتخت خود يعني شهر رم را راس جهان خوانده، و بناي کعبه در مکه هنوز چون گذشته مرکز جهان اسلام محسوب مي شود. ...

ادامه نوشته

مفهوم سکونت – کریستیان نوربرگ شولتز – قسمت سوم

هنگامیکه که هایدگر کوزه را به عنوان نمونه ای از « توضیح » بر می گزیند به ماورائ چیزهایی که بر طبیعت ارزانی گشته اند نقل مکان می کند . کوزه ساخت دست بشر و لاجرم یک اثر نیز می باشد . انسان با ساختن چیزی همانند کوزه ، از روی نیت به گرد اوری جهان پرداخته و یا به بیان هایدگر ، « جهانی را در قالب اثر در می آورد » .بدین ترتیب ، جنبه های دوگانه طینت سکونت بر ما آشکار می شوند : نخست کسب اقتدار در امر وقوف یافتن بر چیزهای مفروض ( اعم از طبیعی یا مصنوع ) ، و دوم ساختن اثاری که انچه را که بر آن وقوف رفته در خود ضبط کرده و « توضیح » می دهند. این آثار محدوده بررسی ما عبارتند از ابادی ، فضای شهری ، نهاد و خانه ، و هریک با جهانی چهار وجهی که خود گرد اورده .

شاید مثالی که اکنون ارائه خواهیم داد ، برای توضیح رابطه ی موجود فیمابین جهان ، چیز و اثر بی مناسبت نباشد . مجسمه گسترش یک بطری در فضا ( 1912) اثر بوچونی « توضیحی » است بر « چیز بودن » بطری . بطری با در اختیار گرفتن عنوان چیز ، واقعیتی درونی یا هویتی را در تسخیر می اورد که در جهان گرد اوری شده اش مسکن گزیده و توسط هیئت گشتالت بطری نمودار می گردد . به هر جهت این نمود بلافاصله وقوف پذیر نمی باشد . بطری بر جای ایستاده و به معرفی خود همانگونه که هست می پردازد  ، اما معنایی که در آن گنجانیده شده به نحوی پنهان می ماند . اثر هنرمندانه بوچونی این معنا را آشکار می سازد . این اثر به ما می گوید که بطری چه بوده و آن را از سایر ظروف همچون کوزه و تنگ تفکیک می نماید ...

ادامه نوشته

مفهوم سکونت – کریستیان نوربرگ شولتز – قسمت دوم

جنبه های دو گانه سکونت( کریستیان نوربرگ شولتز- مفهوم سکونت  )

 

احراز هويت به مفهوم عام عبارت است از آزمودن محيطي "کل" تحت عنوان پر معنا. در داخل اين گونه از کليت، موضوعات يا چيزها مشخص و آشنا الزاما با در اختيار گرفتن اهميتي ويژه مطرح شده، و يا به بياني گشتالتي همچون "پيکره ها" بر "زمينه" ساده و کم ساختار تر مي ايستند. در گذار نوشته هاي وساس، "جنگل" و "خانه" اين چنين کيفيتي را از آن خود مي سازند. در واقع همين "چيزها" هستند که به موضوعات پيوسته با احراز هويت انسان تبديل مي شوند. و در همين اثنا انسان براي توفيق در پيشبرد اعمال خود بين آنها به تعيين موقعيت مي پردازد. مي توان به ياد داشت که "هستي در جهان" علاوه بر کجا شامل يک چه گونه نيز مي گردد. هنگامي که احراز هويت مقصود خود را حول کيفيت چيزها متمرکز مي گرداند، تعيين موقعيت ارتباطات فضايي بينابين آن ها را منظور مي دارد. البته بديهي است که بدون احراز هويت واقعي به واسطه چيزها، تعيين موقعيت بين ان ها ممکن بوده و به طريق مشابه ممکن است بدون مداخله کامل عملکرد تعيين موقعيت، توسط برخي از چيزها به هويت نيز رسيد. پس توانايي در تميز بين موضوعات احراز هويت و تعيين موقعيت به عنوان جنبه هاي دوگانه سکونت و وقوف بر اين امر که با وجود حضور همواره اين دو جنبه در صحنه ممکن است نيروي يکي بنا بر اقتضاي احوال بر ديگري پيشي گيرد از درجه بالاي اهميت برخوردار است. احراز هويت و تعيين موقعيت به همراه يکديگر ساختار کلي سکونت و بالتبع مخرج مشترک شيوه هاي چهارگانه. ( آبادی ، فضای شهری ،نهاد و خانه ) آن را فراهم مي آورند .

در ادامه آن چه پيش از اين مذکور آمد بايد افزود که احراز هويت به شکل مادي مکان بستگي داشته حال آنکه تعيين موقعيت به ادراک از نظام فضايي آن مرتبط مي گردد. علاوه بر اين مي توان گفت که جنبه هاي دوگانه مزبور بر عملکردهاي معمارانه "تجسم" و "پذيرش" منبطق مي باشند. بدين ترتيب، هر محيط در همان حال که جهت تحقق اعمالي مشخص آن ها در خود پذيرا مي گردد، مفهومي را نيز تجسم مي بخشد. در ادامه گفتار، عملکرد هاي ياد شده را با جزئيات بيشتر مورد مداقه قرار خواهيم داد، اما پيش از آن لازم است از نزديک به دو جنبه اي که روش کلي ما براي تجزيه و تحليل مسئله سکونت را تعيين مي کنند نظر افکنيم...

ادامه نوشته

بازتاب

اخيرا به همت عده‌اي كه علاقمند به ايران  و تمدن غني آن هستند‌، وب‌سايتي براي اعتراض به دانشگاه بحريني كه نام خليج عربي براي خود انتخاب كرده، برپا شده است به آدرس:
http://www.petitiononline.com/00482951

در اين نامه كه به زبان انگليسي تهيه شده، علاوه بر اشاره به شواهد تاريخي و جغرافيايي و ضمن تاكيد بر عدم تعصب كور، به مدارك و قطعنامه‌هاي سازمان ملل نيز اشاره و لينك داده شده است.
لطفا در صورت امكان در دسترس مردم عزيز قرار دهيد تا از فرهنگ و ميراث خود دفاع كنند.

 

مفهوم سکونت – کریستیان نوربرگ شولتز – قسمت اول

سکونت و هستی ( کریستیان نوربرگ شولتز )

هستی در جهان

سکونت بيانگر برقراري پيوندي پرمعنا بين انسان و محيطي مفروض مي باشد. در مقدمه ي مذکور آمد که اين پيوند از تلاش براي هويت يافتن يعني، به مکاني احساس تعلق داشتن ناشي گرديده است. بدين ترتيب، انسان زماني بر خود وقوف مي يابد که مسکن گزيده و در نتيجه هستي خود در جهان را تثبيت کرده باشد. از سوي ديگر، انسان موجودي است يرگردان. او با در اختيار گرفتن عنوان مرد ره پيوسته در راه بوده و از اين رو مکان گزينش را براي خود فراهم مي آورد. او مکان خود و از اين طريق نوعي قابل اعتماد از همدمي با انسان هاي ديگر را بر مي گزيند. اين مناظره ي کلامي بين عزيمت و بازگشت، يا بين مسير و هدف، عصاره و گوهر آن "فضائيت" وجودي است که به واسطه معماري در قالب اثر مي آيد.

در متن عمیق و شاعرانه  ارک اثر سن اگزوپری می خوانیم : « منم سازنده شهرها ، آنکه کاروان را از رفتن بازداشته . ] کاروان [ تنها دانه ای بود سرگردان در مسیر باد . من راه باد را سد کرده و آن دانه را در دل خاک می گذارم تا درختان سرو به افتخار یزدان پاک از ان برویند . » در کتاب سن اگزو پری محیط انسان به شکل صحرا به نمایش در آمده تا بر امرسکونت به عنوان پرداختن به کشاورزی و نگهداری از خاک صحه گذارد . می توان افزود که هستی آدمی از طریق یگانگی جدایی پذیر زندگی و مکان بر او شایسته گردیده است... .

 

ادامه نوشته

آیا علمی به نام طراحی وجود دارد ؟        نوشته :والتر گروپیوس -قسمت اول

سالهاست وقت خود را به جمع آوری مطالبی راجع به حس بینایی انسان و رابطه اش با سایر حواس و نیز درباره ی تجربیات روانی ما با فرم ، فضا و رنگ گذرانده ام .این مسائل نیز مانند کلیه ی مسائل مادی ساختمان و اقتصاد که ذکری از آنها نمی کنم واقعیت دارند . در حقیقت من مسائل روانی را مسائل اساسی و اولیه می دانم حال آنکه اجزاء متشکله ی طرح ، یاری دهنده فکر ما هستند تا نامحسوسات را از طریق محسوسات تشخیص دهیم .

اصطلاح « طرح » به سهولت کلیه قسمت های مدار محیط مرئی و ساخته انسان را در بر می گیرد و از کالای ساده معمولی تا شکل پیچیده ی یک شهر را شامل میشود.

اگر ما بتوانیم یک پایه عمومی برای درک طرح بریزیم ( مخرجی که حاصل دریافتهای عینی بوده و از تفسیرهای شخصی به دور باشد ) خواهیم توانست آن را در مورد هر نوع طرحی به کار بریم .زیرا طراحی یک ساختمان بزرگ و یا یک صندلی ساده در اصول فرقی نکرده و فقط از لحاظ میزان متفاوت است .

هر کسی دارای خوصیات اخلاقی معینی است که در درک و تجربه دنیای فیزیکی با خصوصیات اخلاقی دیگران مشترک می باشد .مهمترین واقعیت دراین نکته نهفته است که احساس مربوط به ما است و نه به شیئی که آن را می بینیم . اگر ما طبیعت آنچه را که می بینیم و روشی را که از طریق آن درکش می کنیم دریابیم آنگاه درباره نفوذ بالقوه ی طرح ساخته شده ی دست انسان بر احساسات و تفکرات بشر اطلاعات بیشتری کسب خواهیم نمود .

سالها پیش فیلمی دیدم به نام « خیابان » . فیلم با صحنه ای فراموش نشدنی آغاز می گشت که تماشاچی را با یک درام پیچیده خانوادگی آشنا میساخت .ابتدا زن و سپس شوهر از پنجره به خیابان می نگرسیتند . زن زندگی روزانه را مثل همیشه بی حادثه و غم گرفته میدید اما مرد تخیل خود را بر صحنه پرتو افکن میساخت و از آن تصویری پر احساس میساخت که به زندگی گشادگی و درخشش می داد ....

ادامه نوشته

نقاشی ایرانی

Masterpieces of the Persian Painting

تصاویری منحصر به فرد از

 آثار ارائه شده درنمایشگاه نقاشی ایرانی ( مینیاتور)

در

موزه هنرهای معاصر

اینجا

افکار – نگرانی ها و امیدهای من

باغ ایرانی - قسمت دوم

 

 آب

 

اهمیت آب در فرهنگ ایران

 

الف -  پیش از اسلام (پیدایش و آفرینش آب)

   انسان در طول تاریخ دیر پای خود همواره ذهنیتی دینی داشته و در این نظام ذهنی پدیده پرستش مادر – خدایان یکی از کهن ترین سنت های رایج بوده است .

آناهیتا – این ایزد بانوی نامدار ایرانی – یکی از مادر – خدایان است . تندیسه های فراوانی که در بسیاری از نقاط این سرزمین یافت شده است ، وجود او را در ذهن و اندیشه مردم این مرز و بوم ثابت می کند. اما دایره آگاهی های ما از این مادر – خدای کهن چندان نیز گسترده نیست .مثلاً هنوز هم برای ما تاریخ دقیق پیوستن این بانوی ارجمند به جمع خدایان اساطیری این سرزمین دشوار است ، همچنان که کاملاً مشخص نیست که وی از چه زمانی به نامی که شهرت یافته خوانده شده است .

تعیین تاریخ دقیق ظهور آناهیتا  در جمع خدایان اساطیری ساده نیست، اما آنچه به تحقیق می دانیم این است که نام وی برای نخستین بار در کتیبه های اردشیر دوم در همدان و شوش ظاهر می شود . چیزی که در این کتیبه ها نظر را جلب می کند ، این است که در آنها نام آناهیتا بلافاصله پس از اهورامزدا و پیش از مهر (میترا) ذکر می گردد و این نشانگر پایگاه ارجمند او است .

 نکته شایان ذکر این است که در پاره ای از یشت های کهن اوستا از رب النوع مهمی به نام (آپام نپات) (نوه آب ها) یاد می شود که اگرچه در آغاز جایگاهی همسان با اهورامزدا و مهر دارد ، اما کم کم از اهمیت وی تا بدان حد کاسته می شود که در اوستا دیگر سخنی از او به میان نمی آید. اکنون آناهیتا (ایزد بانوی آب ها) جای او را می گیرد و دیری نمی پاید که از چنان اعتباری برخوردار می شود که سرود شکوهمندی در یشت پنج اوستا به او اختصاص می یابد ....

ادامه نوشته

معماری و موسیقی(قسمت چهارم)

آفرينش مفهوم در معماري

اگر بتوان گفت كه هدف اصلي و اساسي آهنگسازان از توليد يك قطعه موسيقي ارايه و اشاعه مفهومي خاص و معين است كه بايد محسوس افتد و كارآيي فرهنگي – اجتماعي پيدا كند، به سادگي نميتوانيم گفت كه معماران هدفي مشابه را دنبال ميكنند؛ معماران دست اندركارهايي دارند كه ، از دو بابت، آنان را در سرزميني دگر جاي ميدهد: اول، جنس يا ذات مواد اوليه كارشان، آنان را وا ميدارد كه به طيف متفاوتي از ويژگيهاي شكلي مشغول شوند؛ دوم، وجه كاربردي معماري است كه ، معمولاً بار معنوي و مفهومي صريح يا بيواسطه اي را نميپذيرد. هرگاه از اين دو سو به معماري بنگريم، آن را مقولهاي جدا از موسيقي مييابيم و نيازي به كنكاش در زمينه تشابه ها و تقارنهايي نمييابيم كه ميان اين دو رشته وجود دارند. و آ‌نچه ما قصد كاوش و شناخت اش را داريم آ‌ن است كه از همين دو به معماري بنگريم و آنچه را كه ميتواند وجوه مشترك اين دو باشد – در كليات و اهداف و در چگونگي زاده شدن شكل يا فرم – بنمايانيم. جاي يادآوري است كه در اين بخش، تنها از ديدگاه روند آفرينش فرم موضوع را پي ميگيريم و گفتگوي بعدي مان را به روند شكل گيري اين دو گونه فرآورده هنري اختصاص ميدهيم.

در ميان معماران بسياراند پژوهشگراني كه به نقش زيبايي شناختي معماري باور دارند و از اين ديدگاه به فضاي ساخته شده مينگرند؛ نزد آنان، هم گزينش مواد يا مصالح اوليه و هم شكلي كه – در نهايت و در عالم عينيات – به اينها داده ميشود، داراي بار ارزشي است (و يا تواند بود) و از سوي ديگر نيز در بسياري از منابع قديمي و امروزي ميخوانيم كه معماري، در وجه كلي يا در تماميت كالبدي اش، آنگاه كه به مثابه موجوديتي كه از هماهنگي و وحدت برخوردار است به قصدي معنوي ساخته شده و خود نماياننده و نقل كننده مفهومي (يا مفهومهايي) معين است كه از راه شكل آن درك يا احساس تواند شد. از ديدگاه ما نيازي به آن نيست كه در تائيد وجود باورهايي در دو موردي كه گفتيم به ذكر مآخذ بپردازيم و تنها اين نكته را يادآور ميشويم كه نقد هنري، از اعصار بسيا ر دور تا امروز، معماري را به مثابه فرآورده معنوي پرباري شناخته است كه ، هم در كليت يا جامعيت كالبدي اش و هم در بخشهايي از اين، هم از برون و هم در فضاهاي فرعي و اصلي دروناش، ميتواند نقل مفهوم و معنا كند؛ خواه به بياني نمادين و خواه به بياني قراردادي. اما اين كه فرم فضاي ساخته شده به مقياس معماري چيست و چگونه تعريف ميشود، موضوع دگري است و ميتواند در تقارن با آنچه درباره موسيقي عرضه شد به اختصار مورد توجه قرار گيرد....

ادامه نوشته

    

خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: نگاهي به وبلاگ‌ها

باغ ايراني، جايي براي  تفكر آرام يا مذاكرات فلسفي

موزه - قسمت دوم

 «ايكوم»

 

شوراي بين‌المللي موزه‌ها

 

I. C. O. M.

 

 طبق آخرين آمار كه در اجلاس ايكوم در ملبورن اعلام شد، در جهان و در حال حاضر حدود 000/50 موزه مشغول فعاليت هستند، يعني به طور ميانگين در هر كشور حدود 330 موزه.

 كشورها را مي‌توان از نظر تعداد موزه به دو فصل تقسيم كرد.

 نوع اول: كشورهاي پر تعداد از نظر موزه شامل كشورهاي اروپاي غربي و روسيه، آمريكاي شمالي  و استراليا، هريك تقريباً 1000 موزه و يا بيشتر دارند.

 نوع دوم: كشورهاي كم تعداد از نظر موزه شامل كشورهاي آسيايي ، آفريقايي. و كشورهايي كه در آمريكاي جنوبي و مركزي قرار دارند.

 در بين كشورهاي نوع دوم، فعاليت موزه‌داري و تعداد موزه‌ها در كشورهاي چين، هند، آرژانتين. رژيم صهيونستي، مكزيك، برزيل و ژاپن بيش از بقيه است.

 در ايران 140 موزه وجود دارد كه در مقايسه با تمدن، قدمت، تعداد ابنيه و آثار و ... خيلي پايين است (حسب مصاحبه جناب آقاي بهشتي رياست محترم سازمان ميراث فرهنگي در ايران قريب يك ميليون اثر ميراثي داريم. لذا تعداد ما به مجموعه ميراث فرهنگي خودمان و در مقايسه با كشورهاي نوع اول بسيار پايين است).

 بالاخره اين كه در جهان و تا ژانويه 1996 تعداد 496 اثر به عنوان ميراث جهاني به ثبت رسيده است كه 350 اثر ارزش ميراث فرهنگي، 102 اثر اترزش ميراث طبيعي و 17 اثر واجد هر دو ارزش بوده است.در  اين مجموعه تعداد آثاري كه از ايران ثبت شده در محدوده انگشتان يك دست است.

 خواسته‌ها و تمايلات مردم و نيز ابعا علمي و پژوهشي و ايجاد موزه‌هاي تخصصي قائل هستند و ما در چه سطحي قرار داريم و آيا همين آمار نقش موزه‌ها در توسعه فرهنگي آن كشورها را نشان نمي‌دهد و نيز نمي‌گويد كه چه راه طولاني و پر پيچ و خمي را در پيش داريم و چه قدر ضرورت دارد تا همه دست بدست هم بدهيم و همراه هم باشيم، دوست هم باشيم، ياور هم باشيم تا اين نقش را به موزه‌هاي خود بدهيم.

 ما بيش از آنها ميراث منقول و غير منقول فرهنگي داريم ولي كمتر از اين ميراث عظيم استفاده كرده‌ايم.

 ما تاريخ و تمدن طولاني تر و گسترده‌تر و نيز پر محتواتر داريم ولي خوب آنها را به نمايش نگذاشته‌ايم. تفاوت ما در اين است كه كمتر خود را مي‌شناسيم، كمتر انگيزه داريم و كمتر مي‌توانيم در راه اهداف ملي با هم كار كنيم....

ادامه نوشته

باغ ایرانی - قسمت اول

مقدمه‌اي بر پيشينه تاريخي باغ ايراني

 

 انسان كاشف طبيعت و عامل برقراري تداوم و پايداري بقاء و عاملي در تجلي امكانات و استعدادهاي نهاني طبيعت شناخته شده و اوست كه با تصور در طبيعت، رزاهاي نهاني خود را آشكار ساخته و گه‌گاه از چهره به ظاهر خصمانه و شرارت آلودش، زيبايي، صفا و صميمت مي‌تراود. در اين فلسفه روابط انسان و طبيعت به صورت يكپارچه مشاهده مي‌شود و انسان نه جزئي جدا‌شدني از طبيعت و نه حاكم مافوق آن است. شعر و ادب هنرهاي تزئيني ايران خواه از زمان هخامنشيان و خواه از زمان سامانيان و دورة اسلامي، هميشه سرشار از احترام و علاقه‌ به طبيعت است. طبيعت كليت و مظهر تجلي وجود است، مقام خاص و مقدسي دارد و در آن همه چيز در حالت نظم و تعادل قرار دارد. در باغ ـ اين طبيعت از پيش انديشيده ـ‌رابطه انسان و طبيعت در نهايت هماهنگي است. باغ به كمك اشكال منظم هندسي، رابطه ميان طبيعت و دنياي دروني تصور مي‌شود. ...

 

ادامه نوشته

موزه - قسمت اول

 

بي شك وجود موزه  به عنوان يك نهاد فرهنگي در اجتماع بسيار ضروري است فرهنگ هر جامعه يك مفهوم كلي است و تمامي ارزش‌ها و يافته‌هاي معنوي مردمان آن جامعه را در بر مي‌گيرد.

 پس فرهنگ. ميراث هر قومي است كه از پيشينيان بر گرفته شده و در آن تغييراتي داده شده و به نسل‌هاي بعد انتقال يافته است. فرهنگها و تمدن‌ها مانند انسان سه مرحله تكامل دارند:

 زاده مي‌شوند، كودكي و نوجواني دارند. كمال مي‌يابند و به پيري مي‌رسند و بالاخره از ميان مي‌روند. خاصيت فرهنگها و تمدن‌هاي پويا و لازم مي‌بيند از فرهنگهاي ديگر مي‌گيرد و آنچه را زائد مي‌داند فرو مي‌نهد و دور مي‌ريزد.

 

   سخناني از ماريوبوتا در ايران:

 اولين تلاش من در طراحي و كار روي پروژه؛ فهم موضوع است مثلاً وقتي موضوع؛ موزه باشد اول از خودم مي‌پرسم: «موزه امروز چيست؟» براي من موزه نهادي است با خصلت معنوي نيرومند.

 مردم به موزه مي‌روند تا در آن از هنرمندان و آثار هنري سوال كنند. بنابراين مسأله معنويت در آن مطرح است معنويتي كه در پس شكلهاي زيبايي شناسي است. در

 واقع در پشت اين شكلهاي زيبايي شناسي يك تنش اخلاقي است كه بايد منتقل شود. براي من موزه امروز همان عملكرد كليساي جامع باستان را دارد البته به عنوان كليساي جامع غير مذهبي جهان معاصر  ...

ادامه نوشته