موزه - قسمت دوم
شوراي بينالمللي موزهها
طبق آخرين آمار كه در اجلاس ايكوم در ملبورن اعلام شد، در جهان و در حال حاضر حدود 000/50 موزه مشغول فعاليت هستند، يعني به طور ميانگين در هر كشور حدود 330 موزه.
ICOM مخفف International Council Museums
به معني شوراي بينالمللي موزههاست.
اين سازمان در سال 1946 و بنا به پيشنهاد يك شهروند آمريكائي به نام چانسي . جي. هاملين (Chancey J. Hamlin) تأسيس شده و اولين مجله خود را بنام مجله موزهها با همكاري يونسكو منتشر كرد. اين سازمان تا امروز 55 سال كه فعاليت ميكند.
انواع موزه:
موزههاي تاريخي
همه موزههايي كه مجموعههايشان از ديدگاه تاريخي تشكيل و عرضه شدهاند موزه تاريخي شمرده ميشوند، و هدفشان اساساً ارائه مستند تسلسل زماني به يك رشته رويداد يا مجتمعي نمايانگر لحظه اي از يك لحظه متحول است. مدرنترين اين موزهها تمام تاريخ يك كشور، يك منطقه يا يك شهر را (همراه با تاريخي طبيعي يا جغرافياي آن از زمان پيدايش آن تا عصر حاضر، و بدون ناديده انگاشتن ديدگاههاي واقعي رشد، از قبيل دسترسي به زمين رشد شهري، نمايش ميگذارند. علم و هنر را تلفيق مي كنند، از انواع وسايل سمعي ـ بصري كمك ميگيرند، و مكان عمدهاي به اسناد مكتوب، به بازسازيها و مدلهاي اقليمي، و به نقشهها اختصاص ميدهند. نمايشهايشان غالباً در بناي كهن. كه خود يك نماد تاريخي است، صورت ميگيرند.ساير انواع موزههاي تاريخي مشتملند بر موزههاي واقع در مواضع باستانشناسي، موزههاي مستقر در يك بناي تاريخي يا در يك ميدان جنگ و نيز موزههاي يادبود شخصيتها.
موزههاي علمي
موزههاي علوم طبيعي، موزههاي علوم كاربردي و موزههاي فني (به استثناي موزههاي تاريخ علوم و فنون، كه تاريخي شمرده ميشوند) در زمره موزههاي علمي قرار دارند. وظيفه موزههاي علمي اين است كه روحيه و ذهنيت علمي را به صورت سهبعدي منتقل كنند، تمايل طبيعي به دانش را برانگيزند، اطلاعاتي در مورد پژوهشها و پيشرفتها بدهند، به هر فردي احساس مشاركت در پيشرفت فني را فصلند، و درك و قدرداني نسبت به حفظ محيط طبيعي از ديدگاه اقليمي و تاريخي را تشويق كنند، تا بينندگان را با سير تحول طبيعت و بشريت آشنا سازند. همه اين موزهها شئ واقعي را (اعم از اينكه موجود طبيعي باشد، يا ماشين مصنوعي و با مدل آن (به صورت اسلايد تمام پرده رنگي، ماكت يا نمونه متحرك) و با نمايش (يعني تجربيات فيزيكي، بازسازيهاي كيهاني يا گردشهاي علمي) پيوند ميدهند. هدفشان اساساً تعليمي است، و فعاليتهاي آموزشي آنها بسيار مهم و بدور از تمركز هستند. بعضي از موزهها نمايشگاههاي قابل حمل و سوار كردن به راه مياندازند تا به مناطق دورافتاده و محروم از موهبات تكنولوژي خدمت برسانند؛ برخي ديگر، مانند موزه كلكته، از موزههاي بسيار استفاده ميكنند؛ عدهاي نيز انواع تسهيلات را در اختيار مدارس فاقد آزمايشگاه و كارگاه ميگذارند، همچنان كه در ميلان ديده ميشود. موزههاي علمي محتملاً مواظبت شدهترين و پرفعاليتترين موزهها هستند. پيشرفتشان در موزهشناسي و در فنون ارائه از همه حياتيتر بوده است.
موزههاي تخصصي
اگر چه همه موزههاي تخصصي را ميتوان در طبقهبنديهايي كه ديدم گنجاند، ليكن نفس تخصص بودنشان مسايل ويژهاي براي آنها پديد ميآورد. بسياري از اين موزهها از فعاليتهاي محدود اقتصادي حكايت ميكنند (از قبيل كاوشهاي كاني، صنعت كفاشي) و در اينگونه موارد، كم و بيش به صنعتي كه در آنها مصور شده وابسته هستند، موزههاي ديگري به معرفي يك فعاليت هنري ميپردازند (نظير تئاتر، خيمهشببازي، موسيقي، سينما) و جنبه هاي ؟ هنري و فني.
موزههاي منطقهاي
موزههاي منطقهاي، يا محلي، كه به معرفي همه جنبههاي (طبيعي، تاريخي و هنري) يك استان يا ولايت ميپردازند و نظاير آنها را ميتوان در اروپاي غربي يا شرقي، هند، مكزيك، شيلي و كانادا يافت، از حيث تعداد ارزشهايشان واجد اهميت هستند و در عين حال اينها هم مربوط به جامعهاي هستند كه از نظر فرهنگي همگي قابليت جذب بازديدكننده را دارند
موزههاي فضای آزاد
اشارهاي لازم است به موزههايي كه يك بناي مشخص و مختص نمايش، بلكه در محدوده يك باغ يا يك پارك مستقر شدهاند، و اشياء آنها را در هواي آزاد عرضه ميگردند. اين موزهها به همه رشتههاي علوم متكي هستند، ولي مسايل خاصي از حيث موزهشناسي و موزهنگاري مطرح ميكنند. بدينسان در بين آنها به موزههاي مردمشناسي، موزههاي علوم طبيعي، موزههاي باستانشناسي، موزههاي هنري و موزههاي تاريخ و فنون برميخوريم. در اين موزهها اگر چه مديريت، خدمات و مخازن در ساختمانهاي وسيعي مستقر هستند، معهذا مسايل خاصي در موارد نگهداري اشياء و جريان ديداركنندگان باقياند. به سبب حالت پارك مانندشان، اين موزهها بسيار جذاب هستند و ديداركنندگان غالباً آنها را «سرزندهتر» از موزههاي سنتي مينگرند. به علاوه، ابعادشان پذيراي از جمعيتي پرنفرتر از هر نوع موزه ديگر را ممكن ميسازد از نقطه نظر ارائه، در اين موزهها امكانات بازسازي تصنعي اقاليم به وجهي رضايتفصلتر از آن كه در موزههاي سرپوشيده ميسر ميشود فراهم است. ليكن خطري نيز در كار است، و آن وسوسه «جعل» است، به ويژه در مورد موزههاي مردمشناسي در هواي آزاد، سرانجام، نگهداري، به علت عوامل آب و هوا، در اين موزهها مشكلتر است. چرا كه مجموعهها بدون حفاظي در هواي آزاد ميمانند و تحت تأثير تغييرات حرارت و رطوبت قرار ميگيرند بدون اينكه راهي براي ممانعت يا اصلاحي وجود داشته باشد.
بناهاي تبديل شده به موزه
اغلب موزههايي كه در فاصله سالهاي 1800 تا 1950 بوجود آمدند درون بناهاي موجود تاريخي جا داده شدند:از جمله لوور در پاريس، آرميتاژ در لنينگراد، اوفيتزي در فلورانس، پرادو در مادريد، در تبديل اين بناها به موزه، گاه مسائلي مطرح ميشوند كه تبديل آنها را با مشكل مواجه ميسازد، همچنين محدوديتهايي را به ملاحظه خصوصيات زيبايي شناختي و تاريخي خود باعث ميشوند. «موقعيت اين گونه موزهها به ندرت خوب است، چرا كه در مركز تاريخي شهرها واقع شدهاند، و در نتيجه مشكلاتي از حيث عبور و مرور و نيز امكان دسترسي به همراه ميآورند. رطوبت ديوارها و جو دروني بنا غالباً به مجموعهها آسيب ميرسانند. نور طبيعي، گاه نامكفي است، و گاه خيره كننده، بطوري كه ميبايد بر تعداد پنجرهها افزود و يا از آن كاست. فضا به قدر كافي انعطافپذير نيست، تجهيزات موزهنگاري ميبايد براي كار در سطوح نامناسب تطبيق داده شود. بطور كلي حالت صميمانه اين بناها آنها را بيشتر در خور موزههاي نقاشي، موزههاي يادبودي، موزههاي تخصصي تاريخي، و حتي نمايش مجموعههاي خصوصي ميسازد. جنبه تعليمي موزهنگاري معاصر در اينها به آساني جامه عمل نميپوشد، و به استثناي چند بناي وسيع از قبيل لوور و ورساي، اين موزهها نميتوانند در آن واحد پذيراي عده زيادي از مراجعان بشوند.» مسأله ديگري كه بايد به آن توجه نمود، ايمني مجموعههاست، خصوصاً كه بناهاي تاريخي عموماً بيش از ساير موزهها در معرض خطر حريق و يا سرقت هستند. با وجود تمامي اين مشكلات، تمايل به استفاده از اينگونه بناها در سرزمينهايي كه از اين لحاظ غني هستند، همچنان وجود دارد. اما نكته درخور توجه در اين بناها اين است كه مجموعههايي كه در آنها گردآوري و به معرض نمايش گذارده ميشوند، بايستي با حالت بنا تناسب و مطابقت داشته باشد. (به عنوان مثال نبايد يك مجموعه فولكلور را در يك كاخ و يا مجموعه هنري غير مذهبي را در يك كليساي قديمي به نمايش گذاشت.
بناهايي كه به عنوان موزه ساخته شده اند:
هر چند كه پيدايش موزه حداقل به قرن سوم پيش از ميلاد باز مي گردد، اما ميتوان گفت طراحي ساختمانهايي با عملكرد خاص، براي موزه، در اواخر قرن 18 آغاز شد. در اين دوران معبد ـ موزهها يا كاخ ـ موزهها شكل گرفتند كه معمولاً به تقليد از معابد يوناني ساخته ميشدند. پس از آن در دوران معماري معاصر از ديدگاهي متفاوت به معماري موزهها پرداخته شد. در ادامه، ويژگيهاي اين دو نوع معماري بررسي ميگردد.
الف ـ معبد ـ موزهها يا كاخ ـ موزه ها
اينگونه موزهها، ساختمانهايي با خصلت يادبودي هستند، و معمولا منظر برونيشان تقليدي از معابد يوناني است: با ستونهاي رديف شده پيشاني مثلثي شكل و تزئين ثقيل كلاسيك. همانند موزه هنري مستروپوليتن در نيويورك، تالار ملي هنر در واشنگتن دي. سي. و تالار ملي در لندن اين روش در موزهسازي در اواخر قرن هجدهم آغاز شد و در طي قرن نوزدهم ادامه يافت. تالارهاي درون اين موزهها از مرمر يا سنگ سخت پوشيده شدهاند. «سقف مرتفع دارند، به پلكانهاي وسيعي كه گاهي تا يك سوم از فضاي موجود را اشغال كردهاند مجهز هستند، مسيرهاي ناراحتي را براي مراجعان فراهم آوردهاند، و روشنايي در آنها از ارتفاع بيش از اندازه ميتابد ـ اينها همه عناصري هستند كه به قصد تأكيد بر ارزش مجموعههاي شاهكارها ور جوي جدي و تقريباً مذهبي طرح شدهاند. چشم بيننده بايد از جلال قرون گذشته تسخير و خيره شود ... در همه اين بناها فضاهائي كه به مخازن و خدمات اختصاص يافته، كم و نامناسب است، بطوريكه كاربرد چنداني ندارد» از جهتي ميتوان موزه فلسطين اشغالي را در بيتالمقدس و تالار ملي، اثر ميس وان در روهه را كه در برلن غربي واقع شده، و هر دو در طي دهه 1960 ساخته شدهاند. نمايانگر مفهوم نوين معبد ـ موزه دانست.
منبع :باغ موزه آب ، پایان نامه کارشناسی معماری ، مشایخی ، روح الله ، 1383، دانشگاه شهید رجایی