سکونت و هستی ( کریستیان نوربرگ شولتز )

هستی در جهان

سکونت بيانگر برقراري پيوندي پرمعنا بين انسان و محيطي مفروض مي باشد. در مقدمه ي مذکور آمد که اين پيوند از تلاش براي هويت يافتن يعني، به مکاني احساس تعلق داشتن ناشي گرديده است. بدين ترتيب، انسان زماني بر خود وقوف مي يابد که مسکن گزيده و در نتيجه هستي خود در جهان را تثبيت کرده باشد. از سوي ديگر، انسان موجودي است يرگردان. او با در اختيار گرفتن عنوان مرد ره پيوسته در راه بوده و از اين رو مکان گزينش را براي خود فراهم مي آورد. او مکان خود و از اين طريق نوعي قابل اعتماد از همدمي با انسان هاي ديگر را بر مي گزيند. اين مناظره ي کلامي بين عزيمت و بازگشت، يا بين مسير و هدف، عصاره و گوهر آن "فضائيت" وجودي است که به واسطه معماري در قالب اثر مي آيد.

در متن عمیق و شاعرانه  ارک اثر سن اگزوپری می خوانیم : « منم سازنده شهرها ، آنکه کاروان را از رفتن بازداشته . ] کاروان [ تنها دانه ای بود سرگردان در مسیر باد . من راه باد را سد کرده و آن دانه را در دل خاک می گذارم تا درختان سرو به افتخار یزدان پاک از ان برویند . » در کتاب سن اگزو پری محیط انسان به شکل صحرا به نمایش در آمده تا بر امرسکونت به عنوان پرداختن به کشاورزی و نگهداری از خاک صحه گذارد . می توان افزود که هستی آدمی از طریق یگانگی جدایی پذیر زندگی و مکان بر او شایسته گردیده است .

چهار شیوه سکونت

آبادی نخستین مکانی است که در بررسی خود مورد مداقه قرار خواهیم داد . از آنجا که وقوف بر هر آبادی تنها در ارتباط با حول و حوش آن امکان پذیر می شود بدیهی است که این مقوله  می باید محیط طبیعی مفروضی را در بر گیرد . بدین ترتیب ، آبادی را می توان صحنه رخداد سکونت طبیعی خواند .

لازم به یاد آوری است که فرصت جهت آبادی گزیدن در سرزمینهای بکر برای انسان امروزین بسیار به ندرت دست داده و چنین رویدادی را می باید از وقایع صرفا تاریخی به شمار آورد . در دوران معاصر از بدو تولد به درون محیط از پیش آماده و مصنوع افکنده شده و غالبا بدون آنکه امکان چندانی برای گزینش داشته باشیم ناچار از خو گرفتن با آن می باشیم . در صحت گفته اخیر تردیدی نیست ، اما حتی مکان در حال حاضر موجود را نیز می توان به عنوان آبادی یعنی راه حلی برای مسئله بنیادین یافتن جای پا در جهانی مفروض انگاشت . علاوه بر این و به یقین ، احداث بنای نو بر زمین کهن را نیز می توان عمل آبادی گزیدن به شمار آورد .

هنگامی که کار آبادی گزیدن به انجام رسد ، دیگر شیوه های سکونت که به اشکال مقدماتی همبستگی آدمیان مرتبط می شوند پای به گود می نهند . می دانیم آبادی به عنوان مکان برای چهره به چهره شدن عمل می کند ، جایی که انسانها در آن به مبادله فراورده های مصنوع ، اندیشه ها و احساسات خود با یکدیگر می پردازند . از روزگارکهن ، فضای شهر و آبادی صحنه ملاقات و دیدار انسانها بوده . دیدار الزاما بیانگر توافق نبوده و در اصل به معنای گرد هم امدن مردم با تمامی اختلافات ایشان می باشد . از این رو فضای شهری ضرورتا مکانی می شود ، برای مکاشفه یا به عبارتی « حیطه امکانات» گوناگون . در فضای شهری ، انسان با احساس ازمودن آن چه که به یک جهان غنا می بخشد مسکن می گزیند . با بهره جویی از واژه « تجمع » با مفهوم ریشه ای ان که گرد آمدن و انجمن کردن می باشد ، می توان این شیوه را سکونت مجتمع خواند .

هنگامی که گزینشها  در حیطه امکانات به انجام رسید ، چارچوب های « توافق » که بالاتر از نمایش دیداری صرف و ساده و نشانگر نوعی پیچیده و جامع از عضویت اجتماعی است نهاده می شود . بدین ترتیب ، توافق بیانگر ارزشها و منافع مشترک بوده و بنیادهای عضویت اجتماعی و جامعه را می افکند . علاوه بر این ، توافق می باید نیت دستیابی به یک دیدار کرده عمومی یا مکانی که ارزشهای مشترک در آن نگهداری شده و به منصه ظهور می رسند را نیز در خود بگنجاند . چنین جایی را معمولا نهاد یا بنای عمومی نامیده اند . از این رو ، شیوه سکونتی را که در خدمت آن قرار می گیرد می توان به یاری واژه « عمومی » مبنی بر آنچه که جامعه و عموم در آن سهیم اند ، سکونت عمومی خواند .از انجا که بنای عمومی مجموعه ای از باورها و ارزشها را در خود می گنجاند باید در قالب « توضیحی » که روشنگر جهان عام و مشاع است  ظاهر گردد .

به هر صورت ، گزینشهای خصوصی تر نیز وجود داشته و وجود هر فرد از جریانی ویژه و مختص به خود پیروی می کند . لذا سکونت ، آن گوشه گیری که لازمه شکل گیری و پرورش هویت ویژه فردی است را نیز شامل می شود . شیوه اخیر را می توان با عنایت به فعالیتهایی که می باید از دخالت دیگران دور نگه داشته شوند سکونت خصوصی نامید . لازم به یاد اوری است که زندگی خصوصی نیز از چهارچوب های وضع شده از جانب عموم پیروی کرده و درنتیجه ی گوشه گیری دراینجا مبادرت ورزیدن به عملی نا متعارف به شمار نیامده بلکه معرف عقب نشینی و در حاشیه قرار گرفتن می باشد . صحنه اجرای نقش سکونت خصوصی بنای مسکونی یا خانه است که تحت عنوان « پناهگاه یا مکانی که خاطرات تشکیل دهنده جهان خصوصی ادمی را در خود گرد آورده و به نمایش می گذارد مشخص می گردد .

آبادی ، فضای شهری ، نهاد و خانه به همراهی یکدیگر محیط کل یعنی ، جایی که سکونت به صورت های طبیعی ، مجتمع ،  عمومی و خصوصی خود در آن رخ می دهد را به وجود می آورند .بررسی ما ضمن مبنا قرار دادن ساختارهای مرتبط با عالم هستی که به چهار شیوه سکونت قطعیت می بخشد ، می باید تمامی سطوح یاد برده را زیر پوشش در آورد . بدین ترتیب ، و با وجود عدم بهره گیری از اصطلاحات متعارف روانشناسانه و جامعه شناسانه ، بررسی ما زیر بنایی انسانی می یابد . به هر حال مسئله سکونت با مطالعه شیوه های چهار گانه و سطوح معماری وابسته به آنها به راه حل نهایی نخواهد رسید . برای رسیدن به تفاهمی عمومی نسبت به مسئله مذکور باید از امکان وجود مخرج مشترک بین چهار شیوه سکونت نیز جویا گردیم . لذا ناچاریم به نقطه آغازین حرکت خود یعنی به مفهوم احراز هویت باز گردیم .