لویی کان پیش از این به تاریخ تعلق داشته است . تنها بازتابی از پیام او به ما رسیده  وعده ی آغازی جدید هنوز به انجام نرسیده است . مجددا اغتشاش سلطه می یابد ، و محیط زیست ما ، علی رغم " شیوه های طراحی" و "پیشرفت های فنی" ، به سرعت رو به تباهی می رود . اما ساختمانهای کان وجود دارند و به ما یادآوری می کنند که معماری حتی در زمان ما نیز هست . رواقهای "غیرضروری"  موزه هنری کیمبل این نکته را به ما می گویند . اگر به نوشته های لویی کان دقیق تر بنگریم ، طرح کلی یک " نظریه ی " معماری  شکار می شود . مطمئنا این طرح به جزئیات نپرداخته ، اما ساختار اصلی آن منسجم است . نظریه ی کان ، بذای همگانی شدن ، باید تاویل و بسط یابد . از آنجایی که ]نظریه ی او[  اساسی فلسفی دارد، نمی توان آتن را به معنای دقیق کلمه نظریه ی معماری خواند . در فلسفه ، نوشته های مارتین هایدگر، که آرا و نظریاتش در برخی جوانب شباهتهای چشمگیری با اندیشه های لویی کان دارد ، کمک موثری در این باره است .

هنگام بحث درباره فلسفه کان ، معمولا این پرسش مشهور او « ساختمان چه می خواهد باشد ؟» نقطه ی آغاز بحث است . این پرسش در حیطه ی نگرش عملکرد گرایی نیست . عملکرد گرایی به عنوان مسئله اصولی از جزء به کل می رود . پرسش کان ، به عکس می گوید که ، ساختمان ها خود گوهری دارند که راه حل را نشان می دهند.بنابر این ، نگرش او بازنمود قلب شدن عملکرد گرایی است ؛ مادامی که عملکرد گرایی حرکتش را از "پایین" آغاز می کند ، کان از " بالا" شروع می کند . کان بارها و بارها تاکید کرد که نظمی وجود دارد که طرح را جلو می برد .  یکی از عبارات مشهورش با این واژه ها آغاز می شود : « نظم هست ».

این نظم کل طبیعت و حتی طبیعت انسانی را شامل می شود . از این روست که " یک گل رز می خواهد گل رز باشد » .کان در نوشته های متقدم ترش اصطلاح "فرم " را برای اشاره به آنچه یک چیز می خواهد باشد ، به کار برده است . او باید حس کرده باشد که خطر سوء تعبیر ، معنای این اصطلاح را محدود تر می کند . لذا مفهوم" پیش فرم "(pre- form) را اختراع کرد . بعدها او ترجیح داد در حیطه ی گوهرها از مفهوم سکوت( silence) صحبت کند . سکوت " قابل اندازه گیری" نیست، اما آرزوی بودن را در خود دارد . هر فرمی "آرزوی وجودی" دارد کهع طبیعت درونی اش را معین می کند . این آرزوی وجودی از طریق طراحی ، یعنی تجسم نظم درونی براورده می شود . اما ، پیش از ورود به این بحث لازم است به مفاهیم نظم و فرم توجه بیشتری کنیم . مسلما قصد کان ساختن عبارات متعارف فلسفی نبود . او به معماری پرداخته و قصد داشت تا زیر بنایی برای این رشته تخصصی یپدید آورد . هدفش نشان دادن این امر بود که « چگونه معماری تجسم اندازه ناپذیری هاست » . کان ، برای ورود به این بحث ، مفهوم نهاد را ارائه و استدلال کرد که معماری بیان کننده نهادهای انسانی است .  نهادها از "مبدا" سرچشمه می گیرند . زمانی که بشر می کوشد به آمال یا آرزوهایش تحقق بخشد،
آرزو های اصلی آرزوی آموختن ، زندگی کردن ، کار کردن ، ملاقات کردن ، پرسش کردن و بیان کردن اند . کان همیشه مدرسه را نمونه ای از این نهادها ، که از آرزو ها سرچشمه می گیرند ، ذکر می کرد . « مدرسه ها با انسانی زیر یک درخت ، که نمی دانست یک معلم است ، آغاز شدند . او اندیشه هایش را با چند تن ، که نمی دانست آنها شاگردند ، به بحث گذاشت . شاگردان نسبت به آنچه مبادله شده بود و لطف حضور این شخص واکنش نشان دادند . آنها آرزو کردند که پسرانشان نیز به سخنان چنین شخصی گوش فرا دهند . چندی نگذشت که فضا ها بر پا گشتند و مدارس نخستین شکل گرفتند » . آنچه کان از آن بحث می کند اشکال اولیه ی هستی – در – عالم است ، همان اصطلاحی که هایدگر به کار برده است . زندگی اختیاری نیست ، اما دارای ترکیبی است که بشر و طبیعت را شامل می شود . کان این دید جامع را تصدیق کرد و بر اشتراک آرزوها و نهادها تاکید ورزید . « این آن چیزی نیست که شما می خواهید ، این ان چیزی است که شما در نظم پدیده ها حس می کنید که به شما می گوید چه چیزی را طراحی کنید ».نهاد های انسانی ازاین رو برای تمامی انسانها مشترک اند . کان نهاد ها را با واژه های معینی نام گذاری کرد و اظهار داشت که : « خیابان مسلما نخستین نهاد بشری و سالن ملاقاتی بدون سقف است » . « مدرسه قلمرو مکانهایی است که برای آموختن مناسب اند » . « شهر مکانی برای به هم پیوستن نهادها است » . این نام ها به طور متعارف به فرم های ساختمانی معینی ارجاع دارند . از نظر کان ، آنها بر نهادها اشاره دارند ، او گفته است : « هر کاری که معمار انجام دهد ( پیش از هر چیز و ) پیش از آن که یک ساختمان باشد ، پاسخگو به نهاد بشر است » . از این رو ، اساس معماری بر فرم های کلی هستی – در- عالم بشر قرار دارد . کان کاملا در مورد فرم داشتن نهادها صراحت داشت . وی نه تنها از فرم به طور کلی صحبت کرد ، بلکه "طرحهای فرم" را برای ارائه ی اعراض فضایی نهاد پدید آورد و اظهار داشت : « در ماهیت فضا روحی هست که می خواهد به طریقی ویژه وجود داشته باشد » . نهادها از طریق مشخصه هایشان " کاشانه ی الهام ها" می شوند .

واژه ی" الهام " بر " فهمی" از" چیزهایی که پیش از این وجود داشته اند " دلالت دارد . از این رو ، الهام با نور ، به مثابه نماد ادراک ، مرتبط است و« نخستین احساس در آستانه ی محل تلاقی سکوت و نور می باشد : سکوت ( ظلمت) آرزوی بودن و نور بخشنده ی تمامی حضور ها است » .

با توجه به مفهوم "نور" ، ما به موضوع بیان می رسیم . آرزوی بودن بر آرزوی بیان کردن دلالت دارد ، یعنی " حضور" بخشیدن به نهادها . از طریق بیان ، بشر بنیان ذاتی عالم را ( که خودش بخشی از ان است ) از ستر بیرون می آورد ، و از این طریق وظیفه ی اصلی اش را به انجام می رساند .